ریحانهریحانه، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

دخترهای مامانی،عسلهای بابایی...

الهی به امید تو...

یوسف مى دانست تمام درها بسته هستند ؛ اما به خاطر خدا و به امید او حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد ... "اگر تمام درهای دنیا هم به رویت  بسته شدند ، به طرف درهای بسته بدو ؛ چون خدای تو و یوسف یکیست"             ...
12 اسفند 1391

از یک سالگی تا 16 ماهگی....

ریحانه جون از اسالگی تا حالا 1 سالگی 4 دست و پا رفت 1سال و 2 ماه اولین بار خودش ایستاد 15 ماهگی اولین قدم هار برداشت 16 ماهگی زیاد راه میره
24 آذر 1391

تولد

ریحانه جون در ٥ مرداد ٩١   ، ١ ساله شد هوراااا      در ٥ مرداد ٩٠ اسمان صدای دختری را شنید که امروز زیباترین بهانه ما برای خندیدن است                                                         دختر گلم تولدت مبارک ...
9 مرداد 1391

مسافری از بهشت(برای ریحانه و همسر عزیزم)

  … خدایا این فرشته مهربان کیست که از آسمان برایم هدیه کرده ای؟ این چه گلی است که در هر چهار فصل گل است ؟ این چه ماهی است که در روزها هم در آسمان است و نور میدهد؟ این چه چهره ای است که در آن پر از روشنایی و زیبایی است؟ این چه پروانه ای است که اینقدر رنگارنگ و زیباست؟ این چه ستاره ای است که در بین تمام ستاره ها درخشان تر است؟ خدایا این چه عشقی است که جانم دیوانه او شده؟ چقدر مهربان است مهر و محبت در وجود اوست. هدیه خداوند برای من از بهشت است ، فرشته ای که مسافر بهشت است. خدا برایم این مسافر را از بهشت فرستاده تا برای همیشه  این مسافردر قلبم بماند.او بهشت را دیده و می داند چقدر زیباست!...
21 خرداد 1391

بدون عنوان

  خدایا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک...    عجیب اینست که تو به این بزرگی، من به این کوچکی را   هیچگاه فراموش نمی کنی، اما من به این کوچکی،   تو به این بزرگی را گاهی فراموش می کنم...! ...
11 خرداد 1391

ریحانه در 10 ماهگی

    ریحانه جون در ١٠ ماهگی میخزه  و به حالت ٤ دست و پا در میاد هنوز نمیتونه ٤ دست و پا بره وولی  وسایل رو میگیره که بلند شه ولی سقوط میکنه. این روزا سرم خیلی شلوغه کمتر وقت میکنم بیام. ...
9 خرداد 1391