ریحانه بعد10روز..
حالم یکم بهتر شده شیر میخورم بعد از 10 روز روزای اول رفلاکس داشتم الان بهترم یه امپول هم به ریه هام زدن و الان با شیشه شیر هیی که مامانم میاره رو میخورم گاهی برام گاواش میکنن توی معدم که زیاد میک نزنم که لاغر شم الان1700 شدم ...
ریحانه رو قاب گرفتیم..
ریحانه 5 ماهه میشود...
این عکس بالا 5 ماهگی منه که دالم میلم پیش دکتر اوجی وزنمو بگیله. عکس ماهمو دالم تو ایینه میبینم ببینید چه نمکیم !!!!!!!تف به ریا این اقا پرنده عکس منو کرده توی قاب داله میدزده............... هوررررررررررااااااااا اینم یه علمع ریحانه . ریحانه ریحانه اونجا ریحانه همه جا مامان بابام عکسمو انداختن رو ماشین ........ ...
نویسنده :
باران
8:25
ریحانه شادشاد
اینم یه خنده قشنگ برا خواننده قشنگ وبلاگم... ...
ریحانه و پاهاش
من از اخرهای 4 ماهگی پاهام همش هوا بود و هی پاچه های شلوارمو بالا میکشیدم تا اینکه....5ماهگی یاد گرفتم پاهامو با دست بگیرم و چند روز بعد ..... پاهامو حسابی لیسیدم البته با طعم جوراب..... ...
ریحانه و دستهاش
من تو 5 ماهگی کارم بازی با دست و استین وو....همش یا مارک روی استین لباسمو نگاه میکنم یا یکی یکی انگشتای دستمو بررسی میکنم....خلاصه این روزا یا پاهامو لیس میزنم یا با دستام ور میرم تازه انگشتمو اینقد میکنم تو حلقم تا عقم بیادو اشک تو چشام جمع شه.. ...
ریحانه دندونگیرش
مامانم میگه من از 4 ماهگی جای دندونم سفید شده والان که 5 ماهمه حسابی لثه هام میخاره و اب دهنم سرازیره بلا همین بابا محمدم بلام دندونگیر خلیده که اهنگم میزنه ...
منم بلدم رو شکمم بخوابم
دایی محمدرضا گلم
ریحانه جونم یه دایی داشتی که به قول خاله کوثر فرشته ها بردنش پیش خودشون بعضی روزا دل مامان باران براش خیلی تنگ میشه و تنها دلخوشیش اینه که مطمئنه پیش خدا جاش بهتر از پیش ماست وای نمیدونی چقدر عاشق مامان معصومه بود نگاه حسرت بارش موقع رفتن از خونه به بهزیستی هیچ وقت فراموشم نمیشه هرچند هیچ کس از سکوت طولانی ما فریاد درد نبودنش پیش ما رو نخوند ولی ما هیچ وقت فراموشش نکردیم . همیشه فکر میکنم روح ازادش پیش مامان معصومه است .حالا بزرگتر که بشی میبرمت پیشش بهشت زهرا اینم عکس خونه دایی محمد رضا که رفته پیش خدا شایدم بهشتش قشنگتر باشه اینم عکسش ...
نویسنده :
باران
17:55