ریحانهریحانه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

دخترهای مامانی،عسلهای بابایی...

بدون عنوان

1392/11/23 16:25
نویسنده : باران
443 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم ریحانه تقریبا دوسال و نیمته خیییییییییییلی شیطون و بلا شدی در حد جام

 جهانی...لبخند

این روزها من مشغول نوشتن پایان نامه هستم ...توخیلی بلا و خوش زبون شدی دیگه

حسابی پر چونپی میکنی....و البته حرف گوش نکن و لج باز ..عاشق خوراکی هستی و

 پیام بازرگانی هر خوراکی که تبلیغ میکنه تو میگی بخه بخولم...چاکلز بخه

بخولم ...پیکوتک بخه بخولم ...روی کره پاستوریزه عکس گاو داره ..همش میگی گاو

 بخه بخولم...بابایی از پنجره  کبوترهارو که روی پشت بوم همسایه میشینن نشونت

میده..میگی کبوتل بخه بکشم گوشتشو بخولم...خلاصه همه چی رو میخوای

بخووولی.....و بخلی..

از گند دماغ بودنت برات بنویسم که واسه هرچی دادت به اسمون میره و زمین وزمان

رو بهم میریزی...از دستت هیچ کس حتی یه خودکار سالم نداره هرچی خودکاره از

دست تو فنقیلی نابود و گم گوره...کتابا که همه خط خطی دیوار خونه همه نقاشی شده .حتی ظرفهای پلاستیکی آشپزخونه مامان معصومه روهم همشو نقاشی

کردی....جدیدا که همش روی دست وگا و شکمتم نقاشی که چه عرض کنم خط خطی

 میکنی....عاشق پاستیل هم هستی...رقیب اولت کوثره که از دستت نه میتونه بخوابه نه

 درس بخونه نه غذا بخوره...بعدشم به فاطمه حسودی میکنی عجیب تا یکم فاطمه رو

نازکنیم سریع میری توی رختخوابش دراز میکشی و میگی من خشته

هشتماااا......جدیدا همش میگی من فاطمه رو دوست دارماااا

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان زينب
16 اسفند 92 16:25
سلام دوباره به دوست خوبمون واقعا دلمون براتون تنگ شده بود. همونطور كه گفتم قبلا خيلي فوري به وبلاگتون سر ميزدم اما فرصت براي گذاشتن پيام نداشتم. حالا كه اين فرصت به دست اومده خيلي خوشحالم و بهتون ميگم كه واقعا دوستتون داريم. راستي وبلاگ زينب خانم به روز شد. خوشحال ميشيم بهمون سر بزنيد. الهي قربون اون خشتگيت برم من عزيز دلم. خوشحالم كه خواهر دار شدي و خشتگيت خودشو نشون داد وگرنه شماها كه خشتگي سرتون نميشه!!
ماماني زينب خانم
5 مرداد 93 13:37
ريحانه جان تولدت مبارك