ریحانه بعد از حموم
به به چه حمومی بود.... من حموم خیلی دوس دالم اصلا هم گلیه نمیکنم ...
نویسنده :
باران
16:11
ریحانه و بابا محمدش
این عکس بابا محمدمه که عا شقشم و تا میبینمش بال بال میزنم که بلم بغلش . اینم عکس بابا محمدم با لباسسربازی امام زمانشه که قبل من و مامان باران به این لباس ارادت داره این لباس بوی پیامبر و جیگر گوشه های بی بی فاطمه رو میده.... من بابامو تو این لباس بیشتر دوس دارم نمیدونم چرا بعضی ها بابارو با این لباس چپ چپ نگاه میکنن . اونا عاشق نیستن این لباس بوی عشق میده.............. صد بال گفتم بابایی بوسم میکنی تفیم نکن بدم میاد گوش نمیدی که.... ...
نیم سالگی ریحانه
ریحانه جون نیم سالگیت مبارک
قرار بود 4 شنبه 90/11/5برا واکسن بریم بیمارستان خاتم ولی چون سه شنبه به خاطر شهادت امام رضا تعطیل بود مامان به دکتر اوجی زنگ زد و دکتر گفت 5 شنبه واکسن میارن و 4 شنبه واکسن نداریم... 5شنبه با مامان باران و بابا محمدم لفتیم وسکنمو زدیم منم کلی عرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررزدم...... بعدش اومدیم خونه مامان معصومه ..شبش تب کردم ولی خیلی زیاد نبود 37/5اخرش بود پاهامم مامانم بلام کمپلس کلد دیگه دلد نمیکنه خلاصه نیم سالگیم مبالگ دختر قشنگم خدارو شکر نیم سال از زندگی رو با سلامتی گذروندی بعد اون همه سختی که کشیدی &nbs...
ریحانه جون میشینه
به سلامتی واکسن شش ماهگیمو هم زدم مامان بارانم فکر میکرد خیلی تب کنم اما نکه قوی شدم زیاد تب نکردم . دکترم هنوز غذامو شروع نکرده . من میتونم با بالش بشینم عکسامو ببینید ...
سیسمونی ریحانه
ریحانه جونم:ارزویم این است نتراود اشک زچشمان تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت و به اندازه هرروز تو عاشق باشی عاشق انکه تورا میخواهد و به لبخند تو از خویش رها میگردد.  ...